رسالة على الانترنت
المزيد من المعلومات
خرد کردن. معنی 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن . مترادف 1- ريزريز كردن، شكستن، له كردن 2- درهمشكستن، نابود كردن 3- تبديل كردن. انگلیسی grind, minify, squelch, smash, abate, chop, pestle,
Read Moreخرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس مترادف خرد کردن: ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن معنی انگلیسی: break, chip, chop, crush, devastate, grind, sliver, smash, pound, quell, to break
Read More( صفت ) ۱ - کوچک کم جثه . ۲ - اندک سال کودک . جمع : خردان . ۳ - باریک دقیق . یا خرد و خاکشیر کردن. خرد کردن . یا خرد و خمیر شدن . ۱ - له شدن کوفته شدن . ۲ - بسیار خسته شدن . لقب سعد بن زید منات است
Read Moreمعنی واژهٔ خرد کردن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب
Read Moreمعنی خرد کردن در فرهنگ معین: از هم پاشیدن، ریزریز کردن، کشتن، نابود کردن. [خوانش: (خُ. کَ دَ) (مص م.)]
Read Moreخرد کردن. 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن .
Read Moreخرد لغتنامه دهخدا خرد. [ خ ُ ] (ص ) کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر. صُغار. (بحر الجواهر). کوچک . کم جثه . (از ناظم الاطباء). مقابل کلان . (یادداشت
Read Moreجستوجوی «خرد کردن» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
Read More1- ريزريز كردن، شكستن، له كردن 2- درهمشكستن، نابود كردن 3- تبديل كردن معنی خرد کردن - واژگان مترادف و متضاد لام تا کام
Read Moreلغتنامه دهخدا. نمایش تصویر. معنی. خورد کردن. معنی خورد کردن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . - خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن ...
Read More
المزيد من المعلومات
حقوق حقوق التأليف والنشر: رقم التدوين Development Buide 10200540 -22. خط الخدمة: 0371-86549132. E-mail:[email protected] العنوان: الرقم البريدي رقم 169 Second Avenue Avenue New Avenue: Chengzhou الصين: إحصاءات الموقع الشبكي 450001.